عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 17:28 :: نويسنده : ستایش
اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکنه و میره
دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی
استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره
بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست!!
و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی
دیگه دوستت دارم واست رنگی نداره ...
و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه
تو دلشو میشکونی که انتقام خودتو ازش بگیری
و اون میره با یکی دیگه ......
اینطوریه که دل همه آدما میشکنه!! چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 17:25 :: نويسنده : ستایش
دو نفر که همدیگر رو خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی تونستند از هم جدا باشند. با خوندن یک جمله معروف از هم جدا می شوند تا هم دیگه روامتحان کنند و هر کدام در انتظار دیگری همدیگر را هیچوقت نمی بینند چون هردو به صورت اتفاقی به جمله معروف شکسپیر بر می خورند: ” عشقت را رهاکن اگر خودش برگشت مال توست و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده" چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : ستایش
با تو هستم
دوست ندارم تو هم مثل من طعم تلخ تنهایی را حس کنی
دوست ندارم تو هم مثل من شکستن قلبت را تجربه کنی
پس هرگز نفرینت نخواهم کرد وترا به خدا خواهم سپرد
در کنار هر کس وهر چیز که دوستش داری!!!
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 17:5 :: نويسنده : ستایش
تاحالا فکر کردی وقتی نتونی با واژه ها هم بغض هرگز نشکسته رو بشکنی... اون وقته که تو می مونی و فریاد اشکهات که برای شکستن حصار شیشه ای دارن ثانیه شماری می کنن... وقتی داری لحظه هات رو با یه خیال آبی که داره روز به روز برات یه خاطره ی خاکستری میشه پر کنی... برات سخت تر میشه وقتی دور و برت پر آدم های مهربونی باشن که می خوان کمکت کنن اما تو نتونی حرف دلتو بزنی... سخته ببینی که دیگه خودت هم حوصله شنیدن دلتنگی های دل تنهات رو نداری... و اون وقته که قلب سنگینت می مونه و بغض های تلنبار شده ش که باید زیر غبار زمان رنگ خاطره رو به خودشون بگیرند و مدفون بشن... اون وقته که با خودت می گی: یه زمونی بود که کسی قلبشو با تو عوض کرد ولی حالا... مگه کسی پیدا میشه قلبشو با یه قلب ترک خورده ی سنگین خاکستری عوض کنه!؟!؟ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 17:4 :: نويسنده : ستایش
من یکی از مرده های ساکن این قبرستونم....
مرده متحرک!!!
انگار بی حسه جسمشون...
یه جورایی انگار خسته ان... خیلی خسته...
چشمای سنگی... گاهی هم یه لبخندی که نیومده روی لب میماسه.....
قطعه ی چند؟
ردیف چند؟؟؟؟؟
آدرس بده هر از چند گاهی بهت سر بزنم! من تو این قبرستونه پر از مرده تنهام! چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 16:50 :: نويسنده : ستایش
شـايـد بعضـي هـاتـون بخـنـديــد ، شـايـد بگــيـد دورش تمـوم شــده ايـن جملـه رو وقتـي بـهـش ايـمـان آوردم كـه ديـدم
بـا چشـمـانِ خـودم زنـي رو كـه هنـوزم عـاشقـانـه شـوهـر جـانبـاز 90% رو دوسـت داشـت .. وقتـي شـوهـري رو ديـدم كـه هنـوزم زنـش رو بـعـد از جـراحـي سـرطـانِ سيـنـه دوسـت داشــت ... چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 16:45 :: نويسنده : ستایش
اي كاش دوست داشتن را تجربه نمي كردم، تجربه ي تلخي بود... ديگر هيچ وقت نمي خواهم حضوري گرم، سرماي وجودم را محو كند ديگر هيچ گاه به نگاه عاشقي دل نمي بندم و هيچ گاه به سلام مهرباني پاسخ نخواهم داد . چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 16:37 :: نويسنده : ستایش
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |