عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
سلام به دوستایه گلم عیدتون پیشاپیش مبارک باشه ساله خوبی در پیش داشته باشین قابله توجه اونایی که تو خصوصی می خوان بدونن این وبلاگ واسه کی میگم شعرامو این وبلاگ ماله کسی خاصی نیست من شعرایه عاشقانه رو دوست دارم عزیزانم سوئ تفاهم پیش نیاد براتون
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:38 :: نويسنده : ستایش
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:37 :: نويسنده : ستایش
" نــــذار برم "
یعنـــــــی بــرم گــــردون
سفــــت بغلـــــم کـــن
... ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و
بگــــــو :
"خدافــــظ و زهــــر مـــار
بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ
مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!
مــــــگه الکیــــــــه!!!!"
چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!! چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری؟ چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : ستایش
![]() حالا دیگر آدم شده ام می رسیم به هم؟؟؟
اکثرا بدون اخطار قبلی... و خیلی ناگهانی تمام می شوند
از پشت پنجره،آدمها را ببینم،... قهوه ای تلخ بنوشم...و تا خانه با نبودنت پیاده راه بروم!!! چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : ستایش
قدیمیا چه پرتوقع بودن من واست می میرم خدا نکنه تو تب کنی چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:25 :: نويسنده : ستایش
هنوزم در پی اونم ک میشه عاشقش باشم مثل دریای من باشه منم چون قایقش باشم هنوزم در پی اونم ک عمری مرحمم باشه شریک خندئو شادی،رفیق ماتمم باشه هنوزم در پی اونم ک عشقش سادگی باشه نگاهای پر از مهرش پناه خستگیم باشه میگن جیونده یابندس ولی پاهای من خستس من حتی با همین پاها میرم تا حدی ک جا هست هنوزم در پی اونم ک اشکای روی گونم با اون دستای پر مهرش کنه پاکو بگه جونم بگه جونم نکن گریه منم اینجام بذار دستاتو تو دستم تو احساس منو میخوای منم ای گل تو رو میخوام چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:12 :: نويسنده : ستایش
اونم اینه که دیگه هیچ گربه صفتی وارد زندگیت نمیشه !
دلم خواب بی کابوس میخواهد....!!
دلم کمی خدا می خواهد ...کمی سکوت...
دلم دل بریدن می خواهد ...کمی اشک ...کمی بهت ... کمی آغوش آسمانی...
![]()
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:9 :: نويسنده : ستایش
از خدا پرسيدم دوست داريد بندگانتان چه بياموزند؟
گفت: "بياموزند كه آنها نمي توانند كسي را وادار كنند، عاشقشان باشد" "بياموزند كه انسانهايي هستند كه آنها را دوست دارند اما نمي دانند كه چگونه عشقشان را ابراز كنند.........!!!!!!!
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |