عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 23:47 :: نويسنده : ستایش
ای جان دردت اومد عشقم ایلادی نداله بیا بوست کنم خوب بشی دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 23:33 :: نويسنده : ستایش
همه حرف من اين است: تو را مي خواهم
با گل ياد تو عمري ست كه من همراهم
بي سبب نيست كه هر لحظه دلم مي گيرد
غم عشق است واز اين مساله خود آگاهم
روزهايم همه با ناله واندوه گذشت
همه شب ماه بود شاهد اشك وآهم
سرنوشتم همه اين بود كه عاشق باشم
دست تقدير كشانده ست چو بر اين راهم
چاره اي نيست به جز سوختن و ساختنم
آتش عشق تو افتاد چون بر اين كاهم
اگر از عاشق دلخسته نگيري خبري
به يقين مي كشدم اين غم بس جانكاهم
خون دل خوردن وهم كندن جان بود عزيز
قسمت و سهم من از زندگي كوتاهم
![]() دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 23:32 :: نويسنده : ستایش
گفته بودي دلتنگي هايم را با قاصدک ها قسمت کنم تا به گوش تو برسانند. مي گفتي قاصدکها گوش شنوا دارند غم هايت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار . من اکنون صاحب دشتي قاصدکم. اما مگر تو نمي دانستي قاصدکهاي خيس از اشک مي ميرند؟
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : ستایش
من از قصه زندگی ام نمی ترسم شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 21:5 :: نويسنده : ستایش
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 20:48 :: نويسنده : ستایش
و برای تو ماندن... به پای تو بودن... و به عشق تو سوختن !
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... !
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... !
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... !
چه زیباست بخاطر تو زیستن ...
ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ... زندگی را برای تو خواستن ... !
چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... !
بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... !
چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... !
برای با تو بودن و با تو ماندن ... برای با هم یکی شدن ... !
کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی !
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست ...!!!! و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد ... شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : ستایش
امروز باز هم دلم هواي تو رو كرده.دلم ميخواست الان پيشت بودم.دلم ميخواد ميتونستم پرواز كنم و خيلي زودتر از اوني كه خودم فكرش رو ميكنم در كنارت باشم.دلم ميخواد فاصله ها بي معني مي شدند تا ما بتونيم بيشتر در كنار هم باشيم.دلم ميخواد الان صداي گرم و دلنشينت در گوشم زمزمه محبت ميكرد.دلم ميخواد الان روي زيباتر از ماه تو را روبروي خود مي ديدم و در تلالو وجود نازنينت گم مي شدم.دلم ميخواد ديگر دلتنگي هايم تمام شود ولي ميدانم كه روز به روز بيشتر هم مي شود.دلم ميخواد دست در دست هم قدم زنان كوچه هاي عاشقي رو طي كنيم.دلم ميخواد الان در آغوش گرمت بودم.دلم ميخواد در كنارم باشي.دلم ميخواد در زندگي هميشه ياورم باشي.دلم ميخواد.....دلم ميخواد.... موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |