عاشقانه
دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره
 
 
شنبه 21 آبان 1390برچسب:, :: 11:52 ::  نويسنده : ستایش

هیچوقت فکر نکن فراموشت کردم

هیچوقت فکر نکن دیگه دوست ندارم

هیچوقت فکر نکن ازت دل کندم

هیچوقت فکر نکن

.

.

.

همیشه دوست دارم

هر چند از من متنفری

دوست دارم

دوست دارم

دوست دارم

دوست دارم

دوست دارم

javahermarket



شنبه 21 آبان 1390برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : ستایش


جانا بجز از عشق تو دیگر هوسم نیست  


 

سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست 


 

امروز منم عاشق بی مونس و بی یار


 

فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست


 

در عشق نمی دانم درمان دل خویش


 

خواهم که کنم صبر ولی دسترسم نیست


 

خواهم که بشادی نفسی با تو بر آرم


 

از تنگدلی جانا ، جای نفسم نیست


 

هرشب بسر کوی تو آیم متواری


 

با بدرقة عشق تو بیم عسم نیست


 

گویی که طلبکار دگر یاری ، رو رو


 

آری صنما ، محنت عشق تو بسم نیست


javahermarket



شنبه 21 آبان 1390برچسب:, :: 11:36 ::  نويسنده : ستایش


ای سرو خوش خرام زبستان کیستی؟    وی نو شگفته گل ز گلستان کیستی؟ 


 

جمعی شدند جمله پریشان موی تو        تو در میان جمع پریشان کیستی؟ 


 

درهای فتنه چشم تو بر خلق باز کرد       مفتون خود به نرگس مستان کیستی؟


 

حیران شدند عارف و عامی ز روی تو       من در تحیرم که تو حیران کیستی؟


 

فرمان برند شاه و گدایت ز جان و دل       ای نازنین تو در خط فرمان کیستی؟


 

بی روشنی روی تو روزم چو موی تست   شبهای تیره شمع شبستان کیستی؟


 

دست کسی بدامن وصلت نمی رسد     یاللعجب تو دست بدامان کیستی؟


 

پروانه سان ز آتش روی تو سوختم         شب تا سحر چو شمع ، تو سوزان کیستی؟


بردی دل از مظفر و غیری دل از تو برد      آن توئیم ما و تو خود آن کیستی؟

javahermarket



شنبه 21 آبان 1390برچسب:, :: 11:29 ::  نويسنده : ستایش


خدایا!!! 


 

ببخش منو که اینقدر نا امیدم ,


 

ببخش که اینقدر احساس ضعف میکنم ,


 

ببخش که همیشه احساس تنهایی میکنم در حالیکه تو همیشه کنارمی,


 

ببخش که اینقدر نا سپاسم از این همه نعمتی که به من دادی,


خدایا رحمتت رو از من دریغ نکن …

javahermarket



شنبه 21 آبان 1390برچسب:, :: 11:23 ::  نويسنده : ستایش

 

دلم تنگ است

وتنهایم و تنهایی به لب آورده جانم را

بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل که بی پروا

تلنگر می زند بر من و می گوید به من نزدیک نزدیکی

به دنبال تو می گردم به سویت پیش می آیم

چه شیرین است پر از احساس یک خوشبختی نابم

پر از امید سبز خواب دیدارم و می خواهم که نامت را به لوح سینه بنگارم

و نجوایی کنم در دل و گویم تا ابد

من دوستت دارم

دلم تنگ است

دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است

 

دلم تنگ است

نمی دانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی

پریشان حالم و بی تاب می گریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست

نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من

به دنبال تو همچون کودکی هستم و معصومانه می جویم

پناه شانه هایت را که شاید اندکی آرام گیرد دل

دلم تنگ است

وتنهایم و تنهایی به لب آورده جانم را

بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل که بی پروا

تلنگر می زند بر من و می گوید به من نزدیک نزدیکی

به دنبال تو می گردم به سویت پیش می آیم

چه شیرین است پر از احساس یک خوشبختی نابم

پر از امید سبز خواب دیدارم و می خواهم که نامت را به لوح سینه بنگارم

و نجوایی کنم در دل و گویم تا ابد

من دوستت دارم

دلم تنگ است

دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است..


javahermarket



جمعه 20 آبان 1390برچسب:, :: 9:3 ::  نويسنده : ستایش

اگه می خوای بدونی یه نفر چه قدر دوست داره

بهش نگاه کن و زل بزن تو چشماش اگه نگاهت

کرد بدون عاشقته . اگه خجالت کشید و سرش و

انداخت پایین بدون برات میمیره . اگه سرش و

انداخت پایین و یک لحظه فکر کرد بدون ،

بدون تو میمیره . اگه سرش و انداخت پایین

و خندید وحرف و عوض کرد بدون دوست نداره

من همونم که وقتی نگات می کنم سرم و میندازم

پایین و یک لحظه فکر می کنم

javahermarket



جمعه 20 آبان 1390برچسب:, :: 8:58 ::  نويسنده : ستایش

يکي داشت و يکي نداشت 

اوني که داشت تــو بودي و اوني که تو رو نداشت مــن بودم

يکي خواست و يکي نخواست

اوني که خواست تــو بودي و اوني که بي تو بودن رو نخواست مــن بودم

يکي گفت و يکي نگفت

اوني که گفت تـــو بودي و اوني که دوستت دارم رو

به هيچکي جز تو نگفت مــن بودم

يکي موند و يکي نموند

اوني که موند تــو بودي و اوني که بدون تو نمي تونست بمونه مــن بودم

يکي رفت و يکي نرفت

اوني که رفت تـــو بودي و اوني که به خاطر تو ،

تو قلب هيچ کس نرفت مـــن بودم

 

javahermarket



جمعه 20 آبان 1390برچسب:, :: 8:54 ::  نويسنده : ستایش

ديدي تا حالا اگر کسي رو دوست داشته باشي دلت نمياد اذيتش کني؟ دلت نمياد شيشه دلش رو با سنگ زخم زبون بشکني؟ دلت نمياد ازش پيش خدا شکايت کني حتي اگر بره و همه چيزو با خودش ببره… حتي اگر از اون فقط هاي هاي گريه ي شبانت بمونه و عطر اخرين نگاهش… حتي اگر بعد از رفتنش پيچک دلت به شاخه نازک تنهايي تکيه کنه ديدي؟هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسي از کنارت رد ميشه که بوي عطرش رو ميده چه حالي ميشي؟ بر ميگردي و به اون رهگذر نگاه ميکني تا مطمئن بشي خودش نبوده.

 

دوستت دارم...

javahermarket



جمعه 20 آبان 1390برچسب:, :: 8:49 ::  نويسنده : ستایش

 


زيباترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني تو بود

 

 

زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود

 

 

زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود

 

 

زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود

 

 

زيباترين هديه عمرم محبت تو بود

 

 

زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود

زيباترين اعترافم عشق تو بود

دوستت دارم عزیزم...

javahermarket



جمعه 20 آبان 1390برچسب:, :: 8:46 ::  نويسنده : ستایش
جمعه 20 آبان 1390برچسب:, :: 8:42 ::  نويسنده : ستایش
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس setayesh67.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان